جدول جو
جدول جو

معنی عمر جمل - جستجوی لغت در جدول جو

عمر جمل
(عُ مَرِ جَ مَ)
ابن احمد بن عبدالله جمل. صوفی بود. او راست: التحفه البهیه الحسناء فی شرح اسماء ربنا الحسنی که در سال 1198 ه. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 6 ص 341)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِءْ رِ جَ مَ)
نام محلی در مدینه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ عَ جَ)
ابن ابراهیم بن عبدالله حلبی عجمی شافعی. ملقب به کمال الدین. فقیه بود. در سال 704 ه. ق. متولد شد و به سال 777 ه. ق. در حلب درگذشت. او را تألیفاتی در فقه است. (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 253)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ حَ مَ)
ابن مصطفی. وی شاعر و از مجاهدان ملی بلاد شام در قرن اخیر است. اصل او از مصر و تولدش در بیروت بود. وی در جنگ جهانی اول در سپاه عثمانی افسر بود، سپس با برخی از جوانان عرب بسال 1333ه. ق. به بادیه گریختند، ولی عمر پس از هشت ماه دستگیر شد و چون اشعار او باعث تحریک عرب ضد عثمانیها میشد بسال 1334 ه. ق. بسن بیست وپنج سالگی در بیروت اعدام شد. (از الاعلام زرکلی از ایضاحات عن المسائل السیاسیه ص 75 و نبذه من وقائع الحرب الکونیه ص 312)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ حُلْ وَ)
چشمه ای است در نواحی کوفه از نجف، در نزدیکی قطقطانه. و آن را با چند چشمۀ دیگر ’عیون’ نامند. از آنجا به قیّاره روند. وجه تسمیۀ آن بسبب مردن شتری است بدانجا. و گویند بسبب این است که حفرکننده آن ’جمل’ نام داشت. گویند از بصره تا عین جمل سی میل است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ رُ نَ)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. دارای 951 تن سکنه. آب از قنات. محصول آن غلات، حبوب دیمی و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا